خودخوری.... فکر می کنم این تنها راهی باشه تا کمتر حرص و جوش بخورم.
یادم نمیاد که تو پستای قبلیم نوشته بودم بیخیال همه چیزم یا نه؟؟ اما حالِ الانم شدیدا میگه که اساسا
نمیشه بیخیال باشی. الان حال افراد باخیالی که بهشون دلداری می دم رو درک می کنم. و حرصی که
احیانا اونا از دست من می خورن رو می چِشم.
با خودم و او عهد کردم که به کسی نگویم آرزویم را... او دارد رازم را نمی گوید. من دارم نمی گویم.
ولی چرا ای راز دارم؟ فقط اگر می خواهی آنطور بخواه که خواسته بودم که بخواهی. اگر نمی خواهی
نخواه؛ ولی به من بگو قبلش.
حسودی نمی کنم. اما من از او، و او، و او، و او، و او، و او و... سزاوارترم.
داری حروم می شی ای بی ............................ دلِ من!
واژه کافی نیست!!! برایم جای خالی را با جملات مناسب پر کنید
سلام عزیزم ممنون از حضورنابت خیلی خوشحالم کردی در ضمن مطلبت عالی بود
این مثنوی حدیث پریشانی من است . . .
اگه دوست داشتید بیاید این مثنوی رو بخونید
آری ! خودخوری الان رسم روزگار ماست .. !
سلام و عرض ادب
ب مجازستانم با افتخار دعوتین
.
.
.
.
منتظر نگاهتون هستم ...!!
چیزی به ذهنم نرسید....
فقط تو از او,او,او,او,او,او,او,او و... سزاوار تری.
گر تو گاهی یادی از دل ما بکنی ، بد نیست
گر تو گاهی نگاهی بر مـا بکنـ ـی ، بد نیسـت
گناهــی نیست ، بودن و یا رفتن
گناهــی نیست ، گناه کردن از روی بی گناهی
گناه چیست ؟
راه رفتن برروی دل های شکسته (؟) نه !
گناه بی گناهی ، می سوزاند دل را
آسانتر از آن چیزی که فکرش را بکنی
"من" می روم
"تو" نیز روزی خواهی رفت ..
رو به گناه ، نه !
----------------------------------
محمد فتحی ( ابوالفتحی )
----------------------------------
مرد تنهایی 22 فروردین 91
----------------------------------
ای بی نشان دل من...
بودآیا که کسی حال دل ماداند؟
یه کم با خودت کنار بیا
می گذرد...
نمیشه دیگه....
در نهایت
تنها کسی که میخواهم دل به دلش بدهم
تویی
تــو کـه نمـی دانــى
دیـشـب آن قــدر بــاران آمــد
کـه اگــر بگـویــم یــاد تــو نبـــودم
بــاران بــا مـن قهــر مـى کنــد
آن قـدر از پنجـره بیـرون را نـگاه کــردم
کـه اگـر بگـویـم منتظــر تــو نبــودم
پنجــره بــا مـن قهـر مـى کنـد
آن قــدر دلتنــگ خــوابیـــدم
کـه اگــر بگـویــم خــواب تــو را نـدیـدم
خـوابـت هـم مـرا تــرک مــى گـویـد . . .