شرو می کنم بنویسم. تا به خودم اومدم دیدم پامو تا آخر فشار دادم رو پدال (بک اسپیس) و تخته گاز دو خط از نوشته هامو از صفحه روزگار محو کردم.
اشکالی نداره...
3
2
1
از نو آغاز می کنم به نام صاحبِ قلم.
تا حالا شده از خودت بدت بیاد؟ یا لجت بگیره از بعضی خصوصیاتت؟
حالا تازگیا این نیمه ی ذهنم خوب یاد گرفته از پس توجیه کردن اون نیمه ی ذهنم بر بیاد....
توجیه هاش درجه یکه. جوری که خودمم قانع می شم که نه. داره راست میگه دیگه.
اما به هر حال فکر می کنم این روزا به این اعتماد به نفسه -که شایدم الکی باشه- بیشتر احتیاج دارم
قربونش برم با اون مغزش...
تو بهترینی...
شـــــــــک نــــــــــــــــــکن...
گاهی یک ها، دنیا را زیرو رو می کنند.
می شود تنها با یک محبت، عشق را برای دنیا معنا کرد
تنها با یک بخشش، تمام هستی را از آن خود کرد
با یک گذشت، نفرت ها را به دوستی ابدی مبدل کرد
و تنها با یک لبخند در قلب ها جاودانه شد...
از مرگ ماهی ها می ترسم وگرنه دردم را به دریا می گفتم.
سلام مینا جون آدرس ایمیلتو یه بار دیگه میدی؟
دیروز نتونستم عکسارو بفرستم
کــــاش میشــــد...
چشمــــانـــــم را بــــر هــــم گــــذارم...
وقتیکـــــه بــــاز میکنــــم...
زنـــدگیـــم تمـــام شـــده باشــــد
گاهی حتی بایدخودمون وگول بزنیم که چقد همه چی آروم وخوبه!
تلقین گاهی تبدیل به یقین میشه